تقویمها در روز میلادت به تپش درمیآیند. درختها جوانه میزنند و تصویری از تو به وسعت تاریخ در ذهن خاموش زمین نقش میبندد.
روزی که حریری از ابر دور تو پیچانده بودند و فرشتهها بر گونههای نازکت
بوسه مینوشتند؛ دست به دست جاری شدی تا به به آغوش پدررسیدی و او تو را
«علیاکبر» نامید. از همان لحظه بود که عطر وجودت را ملائک به تبرک بردند و
از آن روز بود که شمشادها شاعر شدند و
زیباترین کلمات را برای وصف تو در کنار هم چیدند و تا هنوز همه گلها از
ترنم نفسهای تو شکوفا میشوند.
همه روزهای زندگیات اردیبهشتیاند؛
چرا که از نسل آقای جوانان بهشت هستی وهم شبیهترین گل سرخ به بهاری، بهاری
که خود ریشه در طراوت گلهای محمدی دارد.
ای از تبار خورشیدهای گل کرده بر نیزه!
بگذار سروها و نخلهای خیابان «بنیهاشم» تو را ازخود بدانند و از شکوه قامت رشیدت به خود ببالند.
بگذار ماه از شانههای تو به آسمان برود و آفتاب از پیشانی خجسته تو سربلند شود.
تو از خانواده گلهای سرخ هستی. از نسل پر طنین توفانهای جوان. از قبیله
سرفرازعشق، از سلسله کوههای فتح نشده؛ اما حالا وقت آن است تا نقاب از
چهره ماهتبرداری تا همه اسطورههای جهان به چشمهای آسمانیات ایمان
بیاورند. تا نگاه معصوم تو در جان پرستوهای عاشق تکثیر شود. تا رد نگاهت به
سرخترین خاک جهان برسد. به کربلای زیباییها.
... و آن روز حماسه
وقتی شانه به شانه پدر قدم برمیداشتی؛ عطر پیغمبرانهات در سلولهای هوای
داغ منتشر شد و شوری در جانها پیچید و همه به اشتباه افتادند و از خود
پرسیدند: رسول عشق اینجا چه میکند؟
حالا ولی در روز میلاد شکوهمندت، شاعران ترانه حماسی میخوانند و رودهای زلال به رقص آمدهاند.
عبدالرحیم سعیدیراد

ولادت حضرت علیاکبـــر(ع) و روز جــــوان
بر تمامی جوانان وطنم، فرخـــنده باد.