مصـاحبـه با مهندس رضـا محـمدیان به بهانهی روز شیــراز
*آقای محمدیان! نامگذاری یک روز به نام شیراز در تقویم رسمی کشور چه فرصتهایی را در سطح ملی در اختیار این شهر قرار میدهد؟
برای پاسخ به این سوال شاید بهتر باشد که اول از
خودمان بپرسیم چرا شیراز و چرا اردیبهشت؟ وقتی جواب این سوال مشخص شود، خود به خود
فرصتها هم معلوم خواهند شد.
اما دربارهی بخش اول که چرا شیراز؟ باید بگویم این
شهر ویژگیهای مثبت زیادی دارد. اگر مثلا اصفهان دارای معماری بینظیر دورهی صفوی است، تختجمشید که یکی از بزرگترین آثار باستانی جهان است در نزدیکی شیراز قرار دارد. اگر مقبرهی فردوسی در مشهد است اما
پرآوازهترین شاعران پارسیگوی، حافظ و سعدی، در این خاک زیستهاند و از همهی اینها
بالاتر حرم مطهر شاهچراغ(ع) خاک شیراز را نورانی کرده. باغهای شیراز و فضای خرم
و سبز اطراف این شهر شهرهی خاص و عام است و به قولی "آنچه خوبان همه دارند،
شیراز یکجا دارد."
و اینکه چرا اردیبهشت؟ تنها یک لقب این شهر که از قدیم به جا
مانده برای وصف این شهر در اردیبهشت کفایت میکند. وقتی میگویند شیرازِ جنتتراز
یعنی که در اردیبهشت، شیراز با بهشت برابر میشود. حالا اگر همهی اینها را
کنار هم بگذارید، بهخوبی متوجه میشوید که چه فرصت بینظیری فراهم است. فرصتی
برای گردهم آمدن اهل ادب در جوار شاعران، بهانهای برای زیارت حرمهای مطهر حضرت
شاهچراغ و بیشمار امامزادگانی که به این شهر برکت بخشیدهاند. بهانهای برای
تفرج در بناهای تاریخی و باغهای سبز. به هر روی هرکسی و به هر بهانهای میتواند به
این شهر سفر کند و مهمتر اینکه شیرازیها به میهماننوازی شهره هستند. روز شیراز
میتواند زمانی برای پذیرفتن بیشمار میهمانانی باشد که به بهانههای مختلف به این
شهر سفر میکنند و همین بزرگترین فرصت برای رونق شهر در حوزههای فرهنگی، مذهبی و اقتصادی است.
*این نکاتی که ذکر کردید اغلب فرصتهای کوتاه مدت هستند؛ در دراز مدت چه فرصتهایی رقم میخورند؟
در بعضی شهرهای جهان، به خاطر معروف بودن تنها یک محصول آن شهر، یک هفته کارناوال برگزار میشود. مثلاً در یکی از شهرهای هلند جشنوارهی پنیر برگزار میشود. چرا؟ چون پنیر آن شهر معروف است. ولی آیا من که این سر دنیا نشستهام از اول میدانستم که پنیر این شهر معروف است؟ مسلماً نه. برنامهریزان آن شهر طی چندین سال برگزاری برنامههای جذاب کاری کردهاند که همه خبردار بشوند. نتیجهی این برنامهریزی چندساله آن میشود که به مرور دیگر نیازی به معرفی نیست. گردشگران از جاهای مختلف دنیا هزینه میکنند و به آن شهر سفر میکنند. صاحبان صنایع غذایی برنامهریزی میکنند تا عمدهی محصولشان را در این موعد زمانی بفروشند. حالا پتانسیلهای بیشمار شیراز را به خاطر بیاورید؛ وقتی برگزاری جشنوارهی پنیر میتواند یک شهر را اینقدر مشهور کند و اینهمه توریست به آن شهر بکشاند، اینهمه توانمندی شیراز مطمئنناً فرصتهای طلایی بیشتری پدید میآورد که سالیان متمادی به رونق این شهر کمک خواهد کرد. در واقع وقتی صحبت از فرصت میشود نباید به این روز، فقط به چشم یک روز نگاه کرد؛ بلکه بهتر است افقهای بلندمدتی را که این یک روز فراهم میکند در نظر داشت و با این نگاه برای روز شیراز برنامهریزی کرد.
*صحبت از برنامهریزی شد. چیزی که همیشه دربارهاش حرفهای خوب میزنند اما در عمل همه چیز روی کاغذ میماند. فکر میکنم این اتفاق برای شیراز و روز شیراز هم افتاده است. فکر میکنید مشکل کار کجاست؟ چرا شیراز با این همه توانمندی نتوانسته پذیرای میهمانان بسیار باشد؟
این مساله از دو جنبه قابل بررسی است. اول این که آیا
برنامههایی که برای این روز ریخته میشود همجهت با آن اهدافی که دربارهاش حرف
زدیم هستند یا نه؟ دوم اینکه بر فرض که برنامههایی برای به ثمر رساندن تواناییهای
شیراز ریخته شود، کلید عملی شدن آنها چیست؟
برای بخش اول حرفم فکر میکنم برنامهها بیشتر دهانپرکن بودهاند تا چشمگیر. مثلاً دعوت از سفیران حاضر در ایران برای شرکت در برنامه های روز شیراز چقدر باعث شهرت این شهر میان مردم ایران و سایر کشورها میشود؟ عملاً خیلی کم؛ اما مدیران شهری تمام انرژی و سرمایهی مادی و معنوی موجود را روی چنین برنامههایی میگذارند. شاید خیلیها توی همین شهر هم اصلاً خبر نشوند که چنین اتفاقی توی شیراز افتاده. یعنی خود مردم شیراز هم درگیر ماجرا نمیشوند چه برسد به مردم ایران و مردم کشورهای دیگر.
برای بخش دوم عرایضم هم یک مثال داخلی میزنم. خیلیها دربارهی جشنوارهی تابستانی کیش شنیدهاند. یکی از جذابیتهای این جشنواره آن است که مردم به انگیزهی تخفیفهایی که در این جشنواره هست طوری برنامه میریزند که در تابستان گرم بروند کیش. در کنار آن برنامههای متنوعی تدارک دیده میشود؛ مثلاً از هنرمندان دعوت میکنند آنجا برنامهی زنده اجرا کنند. همین کار الان در سرعین اجرا میشود. اسمش را هم گذاشتهاند جشنوارهی زمستانی سرعین تا مردم راغب شوند در سرما و برف و بوران بروند سرعین. حالا در روز شیراز که در بهترین فصل این شهر هم واقع شده، هیچکدام از این اتفاقها نمیافتد. چرا؟ جواب این چرا در میزان مشارکت مردم نهفته است. یعنی مردم در این جشن شریک نیستند. برنامهای برای تشویق تورهای گردشگری ریخته نشده تا آنها مسافران را در این روز به شیراز بیاورند. از آن طرف برنامهای در این هفته تدارک دیده نشده که مسافر رغبت کند به این شهر بیاید. همه از شیراز فقط همان چیزهایی را میدانند که همیشه گفته شده است.
*با این توضیحات، فکر میکنید راهکار عملی رونق بخشیدن به برنامههای روز شیراز چیست؟
اول این که یک کمیته از همهی کسانی که در فعالیتهای فرهنگی، مذهبی و گردشگری شهر دخیل هستند تشکیل شود تا یک برنامهی جامع برای برگزاری یک مراسم فراگیر و البته مستمر ریخته شود. یعنی نه فقط برای یک روز و یک سال، بلکه برنامهای که آنقدر تکرار شود تا در ذهن مسافران جا بیفتد که فلان موقعِ سال در شیراز، اتفاقات خوبی میافتد. فکر میکنم این مهمترین قدم است تا همهی مسئولان با هم هماهنگ شوند اما بزرگترین بخش کار شرکت دادن بخش خصوصی در این برنامههاست. یعنی ساز و کاری فراهم شود که بخش خصوصی به انگیزهی کسب سود بیاید وسط. مثلاً تورهای گردشگری خودشان شروع کنند به تبلیغ برای روز شیراز یا مغازهداران تشویق شوند برای رونق کسب و کارشان تخفیفهایی به گردشگران بدهند. اگر این کار مستمر اتفاق بیفتد مطمئن باشید همهی شهروندان شیرازی به سهم خود از آن سود خواهند برد. چون بخشهای فرهنگی، مذهبی و اقتصادی مثل زنجیره به هم متصل هستند و رونق یک بخش، موجب رونق بخشهای دیگر خواهد بود.
در یک جمله اگر کار را صرفاً دولتی نگاه کنیم هیچ اتفاقی نمیافتد اما اگر مشارکت مردمی و بخش خصوصی را با ساز و کاری مشخص جلب کنیم، انشاءا... اتفاقهای خوبی برای شیراز در اردیبهشت خواهد افتاد. چه بسا سرمایهگزارانی پیدا شوند که در بخشهای مختلف سرمایه گزاری کنند. چون از سودآوری آن مطمئن هستند و به این شکل فرصتی برای اشتغالزایی مردم شهر فراهم میشود.