دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ
سالروز آغـازِ دفاع و مقاومت در برابر دشمن، گرامیباد.
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچهی خاطراتت
دلم گشت هر گوشهی سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحهی دفترت را
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دستمالی که پولکنشان شد
و پوشید اسرار چشم تَرت را
سحرگاهِ رفتن زدی با لطافت
به پیشانیام بوسهی آخرت را
وبا غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پارهی پیکرت را
و تا حال میسوزم از یادِ روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا میروی ای مسافر؟ درنگی!
ببر با خودت پارهی دیگرت را
محمدکاظم کاظمی
۹۲/۰۷/۰۱